مطالب مشاوره وروانشناختی.استادنظری | ||
|
آنوركسی به از دست دادن اشتها، آنوركسی میگویند. آنوركسی عصبی، نوعی بیاشتهایی است كه در اثر عوامل عاطفی ایجاد میشود. البته، اصطلاح بیاشتهایی روانی چندان صحیح نیست؛ زیرا حالت بیاشتهایی غالبا در مراحل پیشرفته این بیماری رخ میدهد. این عارضه بیشتر در بین زنها پیش میآید و بیماران معمولا از بیمیلی، بدآمدن از غذا، ترس از خفه شدن هنگام خوردن غذا و بیم از استفراغ كردن پس از هضم آن، شكایت میكنند. در بسیاری از موارد، تنفر از غذا به حدی است كه واقعا سبب بروز حالت استفراغ میشود. در افرادی كه این حالت شدت پیدا میكند، معمولا عوارض ناگواری مانند لاغری شدید، اختلال در دستگاه گردش خون، قطع عادت ماهانه و كاهش حرارت بدن پیش میآید كه گاه منجر به مرگ بیمار میشود. گاهی نیز این عارضه بدون علت و درمان خاصی برطرف میگردد. بعضی از بیماران مبتلا به بیاشتهایی عصبی، از خود، اختلالات شخصیت نشان میدهند كه مشابه اختلالات شخصیت در بیماران اسكیزوفرنیك است. آنها معمولا در خود فرو میروند، با واقعیتها بیارتباط میشوند و برای درمان خود همكاری نمیكنند. بعضی دیگر، شخصیت افراد نوروتیك را دارند. یكی از عوامل مشترك در افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، عامل جنسی است كه ریشه آن بیشتر در سن بلوغ یافت میشود. در این رابطه، انگیزه اصلی این اختلال غالبا ترس از بلوغ است و این نگرانی مخصوصا در دخترانی كه زشت هستند و یا احساس زشت بودن میكنند، بیشتر دیده میشود. علت دیگر، ترس از رابطه جنسی و حامله شدن است كه در رابطه با غذا خوردن شكل میگیرد. حالت دیگر بیاشتهایی عصبی در كودكان دیده میشود؛ اطفال به علت نگرانی اولیاء در مورد تغذیه و سلامت خود، دست به لجاجت و منفیگرایی میزند و ممكن است در سنین بالا نیز از این نوع رفتار استفاده كند.[1] معمولا این بیماری در دختران بین 13 تا 18 سال مشهودتر است. به این دلیل كه با سن بلوغ و ازدواج مصادف است. این اختلال ممكن است با بیماریهایی از قبیل نارسایی غده هیپوفیز اشتباه شود؛ زیرا در آن بیماری نیز، از بین رفتن وظایف جنسی و كاهش متابولیسم پایه مشاهده میشود. با این وجود هنوز مشخص نیست كه آیا بیاشتهایی عصبی، خود یك اختلال اولیه است یا علت اولیه آن یك بیماری غددی است. همچنین معلوم نیست كه آیا اشكالات جنسی ناشی از كمبود غذا است یا كم خوردن غذا ناشی از اختلالات جنسی است. وجود اضطراب و رفتارهای وسواسی در بسیاری از افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی بسیار متداول است. معمولا مساله اصلی در افراد مبتلا، بحران شدید در رشد روانشناختی آنان است. آنها اغلب غذاهای لاغركننده را در حد بسیار كم انتخاب میكنند یا غذایی را كه انتخاب كردهاند، دور میریزند یا در مكانهای مختلف پنهان میسازند. چ در سال 1973 بروچ(Bruch)، این نظریه فروید را كه اضطراب در افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، ناشی از ترس ناخودآگاه آنان از ناباروری دهانی[2] است، مورد بررسی قرار داد. او در آنان شواهد كمی درباره وجود چنین تخیلات و ادراكهای نادرستی یافت، ولی اظهار داشت كه آنان در كودكی بیش از آنچه در بین دختران نوجوان، معمول است، در معرض سوء تفاهمهایی نسبت به چگونگی به وجود آمدن بچه قرار گرفتهاند. در سایر موارد، افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، یك مقاومت پرخاشگرانه نسبت به خواستهای والدین داشتند و یا از اینكه شبیه به والد همجنس خودشان باشند، امتناع میورزیدند. یك نگرش بسیار متداول كه در بین این افراد مشاهده میشود، تنفر از غذا میباشد، ولی این موضوع معمولا بیانكننده یك فاجعه رمزی نسبت به جنبههای زندگی فرد است. مثلا یك بیمار اظهار میداشت كه "تنفر از غذا میتواند به كل دنیا و به كل زندگی گسترش یابد". بسیاری از بیماران درباره مسائل اصلی خود كه نمیخواهند رشد كنند و نمیخواهند شبیه مادرشان بشوند، صحبت كردهاند. درك این موضوع آسان است كه خوردن با پیشرفتهای رشد در سراسر دوران كودكی همبستگی بسیار پیدا میكند. مثلا از زمان پرستاری شدن و خوردن یك فنجان شیر، تا تغذیه شدن توسط دیگران و انتخاب و خوردن غذا توسط خود كودك، همواره این جملات تكرار میشود كه "تو باید برای آنكه رشد كنی، بزرگ شوی و مانند والدینت بشوی غذا بخوری". توجه طبیعی والدین درباره خوردن كودكشان موجب ظهور یك رفتار مرموز آشكار به صورت ابراز مقاومت نسبت به جنبههای ترساننده یا معماگونه رشد میشود.[3] نزدیك به 95 درصد افراد بیاشتهای عصبی، زن هستند. به نظر میرسد كه دو تیپ افراد بیاشتها وجود دارد: · محدود كنندهها · برونریزها
محدود كنندهها، به این علت لاغرند كه از خوردن امتناع میكنند. برونریزها نیز اغلب اوقات از خوردن امتناع میكنند، اما زمانی كه چیزی میخورند برای ریختن آن استفراغ كرده یا ملین مصرف میكنند. گویی این اختلال رو به افزایش است، به طوری كه از هر 100 زن تقریبا یكی به آن مبتلا است.[4]
سببشناسی بیاشتهایی عصبی زیستشناختی: میزان بروز در دوقلوهای یكتخمكی بیش از دوقلوهای دوتخمكی است. از دیدگاه عصبی – زیستشناختی، كاهش 3 متوكسی، 4 هیروكسی فنیل گلیكول در ادرار و مایع مغزی نخاعی، مؤید كاهش فعالیت و تغییر و تبدیل نوراپینفرین است. در نتیجه گرسنگی، فعالیت مواد شبهافیونی درونزا كاهش مییابد. دیده شده است كه متابولیسم هسته دمدار در مرحله بیاشتهایی نسبت به مرحله پس از افزایش وزن بیشتر است.
روانشناختی: به نظر میرسد كه واكنشی نسبت به نیاز به استقلال و عملكرد جنسی یا اجتماعی در دوران نوجوانی باشد.
اجتماعی: تأكید جامعه بر لاغر بودن، مخصوصا در مشاغلی مانند مانكنها و غیره.[5]
مینوچین[6] در سال 1974 به دنبال موضوع روابط خانوادگی، پیشنهاد كرد كه نشانههای بیماری بیاشتهایی عصبی از عملكردهای الگوهای نامناسب خانوادگی ناشی میشود. به این ترتیب برای درمان، باید الگوهای نامناسب خانواده را بازسازی كرد. ماوسون[7] در سال 1974، این اختلال را به عنوان یك پاسخ اجتنابی فوبیایی نسبت به غذا ناشی از تنشهای اجتماعی و جنسی مربوط به تغییرات بدنی در سن بلوغ مینگرد و مجددا یادآور میشود كه چون ناحیهای در هیپوتالاموس مسئول تنظیم غذا، رفتار جنسی و فعالیت قاعدگی است كه همگی در این بیماری مختل میگردند، بنابراین اختلال هیپوتالاموس ممكن است یك علت اصلی در بیاشتهایی عصبی باشد. مورگان و راسل[8] در سال 1975، در یك مطالعه پیگیر دریافتند كه 39 درصد از بیماران مبتلا به بیاشتهایی عصبی، پس از چهار سال درمان، بهبودی خوبی به دست میآورند، هرچند در 10 تا 23 درصد آنان خطر مرگ در این بیماری وجود دارد. گوئتز[9] و دیگران دریافتند كه بهترین نتیجه درمانی را بیماران هیستریانیك یا كسانی كه شخصیت تلقینپذیر دارند، به دست میآورند، در حالی كه ضعیفترین نتایج درمانی مربوط به شخصیتهای اسكیزوئیدی است.[10]
فراگیری(اپیدمیولوژی) بیاشتهایی عصبی · میزان شیوع مادامالعمر در میان زنان، 7/3 – 5/0 % است. · بیماری معمولا در سنین 10 تا 30 سال شروع میشود و اغلب با وقایع پراسترس زندگی همراه است. · نسبت مرد به زن یکدهم تا یکبیستم است. · بیشتر در مشاغلی كه نیاز به اندامهای لاغر دارند، مثل مانكنها.[11]
شكلگیری بیاشتهایی عصبی در خلال تحول
1. عوامل مؤثر در تغذیه نوزاد: عوامل زیادی در تغذیه كودك دخیل هستند كه عبارتند از: الف. عوامل وابسته به كودك: نوزاد از بدو تولد، واجد تجهیزات عصبی – فیزیولوژیكی است مانند بازتابهای جهات اصلی، بازتابهای به چنگ آوردن، مكیدن و بلعیدن كه همه از بدو تولد بهكار میافتند. بر این اساس نباید رفتار همه نوزادان را در برابر غذا مشابه یكدیگر دانست. بعضی از نوزادان با آهنگی سریع و بدون وقفه میمكند و برخی دیگر آهنگی كند و منقطع دارند. اما افزون بر تفاوت رفتار مكیدن در نوزادان، تظاهرات همراه با آن نیز متغیرند: پارهای از نوزادان به هنگام گرسنگی میگریند و ناآرامی میكنند و برخی دیگر با آرامش منتظر غذا میمانند. برخی با چشمان بسته میمكند و گروهی با چشمان باز. از طرفی تغذیه نوزاد، تنها محدود به تسكین گرسنگی وی نیست بلكه معرف نمونهای از تعاملات انسانی است. فروید، ارضای نیاز غذایی(رفع گرسنگی) را از لذت غذا خوردن متمایز كرده و مدعی بود كه نخستین درونیسازیهای روابط انسانی، پیرامون "اخذ لذت" سازمان مییابد. مؤلفان بعد از فروید بر این باورند كه اخذ لذت فقط ناشی از عمل مكیدن نیست، بلكه مجموعه تبادلات با كودك مانند تماس جسمانی، گفتگو، نگاه، نوازش، لالایی مادرانه و ... نیز نقش مهمی دارند. نباید تصور كرد كه این نوع مبادلات، واجد پرخاشگری نیستند. در حقیقت با غذا دادن به كودك، حالت تنش پرخاشگرایی و گرسنگی او از بین میرود و اگر مبادله غذایی، ارضای عاطفی را در پی نداشته باشد كودك ممكن است ارضای نیاز جسمانی را معادل خطر از دست دادن یا حتی نابودی موضوع دلبستگی تلقی كند و این خطرها را با حالت سیری پس از تغذیه مرتبط نماید.
ب. بازخورد مادر: بازخورد مادرانه، تابع رفتار نوزاد، حالات عاطفی وی در برابر مسائل دهانی و همچنین ظرفیت یادگیری یا سازش وی در مقابل موقعیتهای جدید است. مادران در برابر تظاهرات تغذیهای فرزندشان واكنشهای متفاوتی نشان میدهند: برخی از حرص و ولع نوزادشان وحشتزده میشوند و برخی احساس غرور میكنند. بالعكس، پارهای از مادران بیم دارند كه مكیدن منقطع و كند نوزاد، نشانه مشكلات تغذیهای بعدی باشد. بازخوردهای مختلف مادر در برابر نوزاد، بیتردید از خیالبافیهای هشیار و نیمههشیار آنان نشأت میگیرند؛ خیالبافیهایی كه تداوم آنها میتوانند زوج مادر – كودك را به موقعیتی بیماریزا بكشانند.
ج. بعد اجتماعی – فرهنگی: تأثیر بعد اجتماعی – فرهنگی در مبادله غذایی مادر و كودك بسیار پراهمیت است. در اینجا بررسی نمادهای فرهنگی وابسته به تغذیه یا نقش بنیادی غذا از لحاظ اجتماعی مورد نظر نیست، بلكه به رغم اهمیت بنیادی رابطه مادر و كودك در بهداشت روانی نوزاد، در اغلب راهنماییهایی كه به مادران ارائه میشود بعد ارتباطی در نظر گرفته نمیشود. به عبارت دیگر، بر تأثیرات رژیم غذایی تأكید داشته در حالی كه تأثیر بعد ارتباطی نادیده گرفته شده است و از سوی دیگر با توصیه به مادران درباره تغذیه كودكان بر اساس خواستههای آنان، مادران جوان را در مقابل ترسها و خیالبافیهایشان در مورد تغذیه بیسلاح باقی میگذارند و موجب میشوند تا از رهنمودهای ایمنیبخش در مورد رژیم غذایی نوزادان بهرهمند نشوند.[12]
2. بیاشتهایی عصبی در سال اول زندگی الف. بیاشتهایی عصبی زودرس اصلی: این نوع بیاشتهایی از بدو تولد ظاهر میشود. در ابتدا فعلپذیری كامل و بیرغبتی نسبت به پستانك مشاهده میگردد و سپس مقاومت بروز میكند.
ب. بیاشتهایی عصبی در ششماهه دوم زندگی: معمولا به صورت امتناع از غذا، بهخصوص غذاهای سفت، نمایان میشود ضمن آنكه كودك تمایل شدید به مایعات را همچنان حفظ میكند. این اختلال گاهی به شكل تدریجی و زمانی بهطور ناگهانی و در پارهای از مواقع به علت تغییر رژیم غذایی(گرفتن از شیر یا افزودن غذاهای سفت) بروز میكند. در این موارد با نوزادانی سرزنده و پر جنب و جوش سر و كار داریم، بازخورد امتناع غذایی زمانی به وجود میآید كه كودك به حدی از استقلال دست یافته و میخواهد بر موقعیت مسلط شود. تضادورزی وی متوجه مادر است، مادری كه برای غذا خوراندن به فرزندش بیش از كمك به وی در تغذیه مستقل نوزادش، اهمیت قایل است. در واقع مادر، نوعی رفتار مستبدانه در برابر امتناع از غذای نوزاد، دارد. این رفتارها گاهی ظریف و پنهان و گاهی خشن و آشكار است. سعی میكنند او را سرگرم كنند، با او بازی كنند، منتظر خوابآلودگی وی میشوند و یا بالعكس دستهایش را نگه میدارند، كوشش میكنند تا دهانش را به زور باز كنند. این نوع بیاشتهایی روانی محدود است یعنی معمولا رشد و نمو كودك ادامه مییابد و بر وزنش افزوده میشود. گاهی مشكل یبوست نیز با بیاشتهایی عصبی همراه است كه آن هم به وسیله میل شدید به مایعات جبران میشود.[13]
3. بیاشتهایی عصبی در سال دوم زندگی معمولا متعاقب بیاشتهایی سال اول زندگی به وجود میآید، اما گاه نیز در كودكانی بروز میكند كه غذا خوردن آنها در سال اول زندگی طبیعی بوده است. در سال دوم زندگی، تعارضهای عاطفی میتوانند منشأ بیاشتهایی عصبی باشند مانند جدایی از مادر و یا تولد نوزادی دیگر. در این مرحله از زندگی، مادر علاوه بر تغذیه كودك نقش مهمتری
نظرات شما عزیزان:
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |